هنوز | |||
شبی که امشب شبش نامیده ام از آن سوی دیوار دل تابیده است
شبی که شب آرزو نام خواهد شد از او به عنوان سبو یاد خواهد شد
شبی که دلم ز غصه می لرزد تمام من ز او پر است و من می ترسم
شبی که کلنجار می رود با تنم نگاه من به اشکهای بر پیرهنم
شبی که سپیده به دادش نمی رسد سردی نگاه قهر به پایش نمی رسد
"شبی که من به درد رسیدم" با فروغ تا خود صبح گریستم
شعر من شب شد و تاریک گشت قلم از نوشتن باریک گشت
27673:کل بازدید |
|
27:بازدید امروز |
|
1:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
کم . | |
بایگانی | |
شهریور 1388 | |
اشتراک | |